وزن | 160 گرم |
---|---|
سال انتشار | 1398 |
نوبت چاپ | نخست |
تیراژ | 500 |
تعداد صفحه | 150 |
شابک | 978-622-99760-6-7 |
۳۶,۴۵۰ تومان
این متن از بخش نخست کتاب “دیدار با آقای آبی” که درباره بوبن است، آمده و چقدر مناسب این روزهای ماست و خوانشش حالمان را خوب می کند:
“نامهای به کریستین بوبن”
برای کسی که رسالتش ستایش زندگی است:
تو آمدهای تا به ما بگویی جز دوست داشتن زندگی، راه دیگری نداریم.
و خدا در ملایمتِ هاکردن کودکان در شیشهها پیداتر است.
و زندگی معنوی چیزی نیست جز شناور شدن در افسون هر چیز خُرد و به ظاهر کوچکی که پیرامون ماست.
و عشق، اگر به رنگ پرواز نباشد، تاریک است.
و دوست داشتن تماشا کردن است.
و نور در موازات لبخند است که جان میگیرد.
در ملایمت بوسههایی که صبح بر رخسار گلبرگ مینشاند.
جناب آبی!
حقیقت تو در کلمات تو نیست، در لحن توست. در آهنگ موزون زمزمههای تو، که مثل نور، شیرینند.
حرف اصلی تو و اصلِ حرف تو یک چیز است: ملایمت و خلوص.
عشق، شعر و کلمه، ابزارهایی هستند تا هرچه بیشتر خود را به جانب لطافت نزدیک کنی، تا هرچه بیشتر به سمت ملایم و خالص زندگی بلغزی.
زمزمههای تو ترجیع همین یک حقیقت است.
ملایمتی که در پلکهای نوزادی به خوابرفته، میشود دید.
خلوصی که برگها در مجاورت باران پیدا میکنند. ملایمت و خلوص خوشههای متبسم انگور و گوشوارههای مشتاق گیلاس، وقتی در چشمهای خورشید متولد میشوند.
و تمام کار همین است:
سمبادهای در کار بگیری و تیزیها و زبریهای درون را بسایی. در گرهها و گیرها بدمی و نفسهایت را مایهور از عشق، در هر آنچه میبینی، روانه کنی.
آمدهای که بگویی، فرشتهها به کلمات ما اعتنایی نمیکنند. کولهبار کولیان آسمان از کلمه خالی است. آنها تنها آوای لبخندها را پاسخ میدهند و رنگ زمزمهها را.
تو نشانمان میدهی که با جوباران، به زبان سنگ نباید سخن گفت.
که جویبار تنها الفبای سبز علفهای مجاور را میفهمد.
توانستهای تمام بارِ هستی را بر شانۀ لبخندی جا دهی. و این کار اعجازی است که از مغازلۀ باران و علف آموختهای.
آمدهای تا به ما بیاموزی، زندگی حلّ معما نیست. زندگی را نباید فهمید، تنها با سرانگشتانی عاشق، باید اوراق زندگی را لمس کرد؛ با زندگی آمیخت و با او هملبخند شد.
کار ما نه شناختن که تماشا کردن است و خلوص زندگی، تنها وقتی عاشقانه حاضر به دست شستن از آنیم، جلوه میکند.
تنها وقتی رها میکنیم، زندگی به ما بازمیگردد.
آمدهای که بگویی، مرگ هم در برابر خلوص یک لبخند، شکست میخورد.
از تو ممنونم آقای آبی!
نسخۀ الکترونیک
11 در انبار
نظرات
هنوز نظری وجود ندارد.